- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
رباعی های ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
امروز که مـیـلاد سعـید حسن است دلشاد بتول و احمد و بوالحسن است گر دست به دست میبرندش چه عجب کاوّل گلِ نو شکـفـتۀ این چمن است ************* سید رضا مؤیّد ************ امشب که ز شادی شده سرشار علی در آیــنــه دیــده روی دادار عـلــی چیده ست گلِ بوسه ز لب های حسن یعنی به رُطب نموده افـطـار عـلـی ************* محمد رستکار ************ بـرخـیـز که مـاه انـجـمـن پـیـدا شـد سـیـمـای امـام مُـمـتَـحَـن پــیـدا شـد در مــاه خــدا تـجــلّـی حُـسـن خُــدا در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد ************* قاسم رسا ************ موجـیـم كه بر ساحل غـم میتـازیم چون قطره به دریاى كرم مینازیم در صحن بقیع اگر شبى قسمت شد بـیوقـفـه براى تو حـرم مـیسـازیم ************* مهدی عبدالهی ************ خورشید نجابت و صفا را عشق است سلطان کرامت و سخا را عشق است در بـیـن تـمـام خـوب رویان جهـان رخـسار امام مجتبی را عشق است ************* مجتبی شکریان ************ در نیمه مـاه، ماهِ کـامل حسن است در سیر و سلوک راه کامل حسن است یک گوشهای از فضائلش این بس که در جنگ جمل سپاه کامل حسن است ************* مجتبی شکریان ************
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای دل دلشکستگان عاشق و مبتلای تو روح گرفته آبـرو از نفـس صفـای تو نغـمۀ عشق عاشقان زمـزمه ولای تو بود و نبود عالمی در نعم از ولای تو ای حـرم غـریب تو کعـبۀ قـلب ما حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که علی مرتضی بوسه گرفته از لبت شانۀ ختم انبـیا گشته خـجـسته مکـبت بُردن نان بیکـسان آمده کار هر شبت لؤلؤ گوش قدسیان زمزمههای یا ربت لب بگشا بخوان بخوان بار دگر دعا،حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن روز ازل سرشته شد با غم عشق تو گلم بـقـیـع بیچـراغ تو چـراغ روشن دلم نقـل حدیث عشق تو نقـل مدام محـفـلم کـرامتی که بـندهام عـنایتی که سـائـلم مرا مران مرا مران از در خویش یا حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن مـرغ پـریـدۀ دلـم خـدا خـدا خـدا کـنـد گرد مدینه گردد تو را تو را صدا کند بلکه خـدا به مقـدمت مرا مرا فـدا کند تیغ فـلک هزار بار اگر سرم جدا کند نمیشوم نمیشوم از تو دمی جـدا حـسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای به سرشک فاطمه شسته شده مزار تو مهدی صاحب الزمان زائر بیقرار تو بهشت قرب اولیاء هماره در جوار تو از تو کسی غریب تر نبوده در دیار تو ستم کشیده روز و شب ز غیر و آشنا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای که به شانۀ رضا کوه بلا کشیدهای بیشتر از ستارگان زخم زبان شنیدهای زخم به زخم دل همی لحظه به لحظه دیدهای با هـمه آشنا ولی از همه دل بریـدهای هر کسی از شرارهای سوخت دل تو را حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن ای صلوات قـدسیان زمـزمه حکـایتت دشمن کینه توز هم شد خجل از عنایتت سینۀ هفت آسمان سفـرهای از ولایتت از چه نکرد هیچکس مثل علی حمایتت همسر بیوفای تو کشت تو را چرا حسن؟ کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن صبر تو نقش خصم را یکسره بر ملا کند صلح تو کار نهضت و قـیام کربلا کند جنگ تو نقل قدرت بازوی مرتضی کند کسی به جنگ و صلح تو چون و چرا، چرا کند؟ قعـود تو قـیام تو حکـم خـداست یا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن خوشا به حال آنکه شد خاک دیار عشق تو خوشا به حال آنکه جان کند نثار عشق تو تویی تویی تویی که دل گشته شرار عشق تو مـنم منم منم منم "میـثم" دار عـشق تو عنایتی که جان کنم در قدمت فـدا، حسن کـریـم آل فـاطـمـه امـام مـجـتـبی، حـسن
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
از عشق و عاشـقی چند ساله بنویسم و از نـیـاز خـودم از پـیـالـه بنـویـسم قلم به دست گرفتم که شرح دل بکنم زمین دور و برم را ز اشک گل بکنم دوبـاره نـیـمـۀ مـاه خـدا دلـم لــرزیـد نوا و صوت عجیبی در آسمآن پیچید خبر رسیده که خیر عظیم در راه است خبر رسیده که مردم کریم در راه است من از طفـولیتم کاسه لیس این خوانم بزرگ گـشـتـهام اینجـا و از گـدایـانم ندار و خـانـه به دوشـم قـرار من آقا امـیـد زنــدگــیــم اعـتــبــار مـن آقــا چـقــدر سـفــرۀ آقــا بُــرو بـیــا دارد چه عزّتی سر این سفـرهها گـدا دارد ذلـیـل آمـده بـودم عــزیـزِ دیــر شـدم به لطف نان حسن عاقبت بخـیر شدم غذای بیت الحسن خوردهام که سیر شدم فـقـیـر آمـده بـودم بـبـیـن امـیـر شـدم به زیر پـرچـم تو صاحب مـقـام شدم به اسم نـوکـر این خـانه احـترام شدم تو خنده کردی و بر شاعران غزل دادند به خیل کاسه به دستانِ خُم عسل دادند حَسن حَسن ز روی این لبـم نمیافـتد عـجـب حـرارتـی دارد تـبـم نمیافـتد تـمـام زنـدگـیـم را بـه تـو بـدهـکـارم به جـان مـادرم آقـا که دوستـت دارم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
من آفـریـده شدم تا شوم گدای کريم عـبادتـم شـده افـتـادنِ به پـای کـریم همیشه داشت محبّت به ظرف خالی من همیشه شامل حـالم شده وفـای کریم نـوشتهاند مرا خـاک پـای آل عـلـی هـمیشه بر لب آیـات هل اتای کریم شـنـیـدهام که تـمام فـرشتـگـان خـدا زدند بوسه به دست گره گشای کریم چه نعمتی، چه عطایی، چه خوب توفیقی سپـردهاند مرا دست مجـتـبای کریم چه افـتـخـار بزرگی نـوشتـهاند مرا فــدایــیِ سـر فــرزنــد اول زهـــرا منم کسی که فقط زیر منّت حسن است تمام زندگیام از عنایت حسن است به من خدای دو عالم چه ثروتی داده است تمام دار و ندارم محبّت حسن است هزار شکر خدا را، که کار و بار من گـدایـیِ کـرمِ بـینهـایتِ حسن است هـزار شکـر شدم من غـلام اربـابی که گفتهاند مطیع ولایت حسن است شـنـیـدهام رفـع الله رایـت الـعــبـاس ولی روی سر عباس رایت حسن است حسن امام و حسن اول و حسن آخر حسن قیامت کبری، حسن، خودِ حیدر چه دست های کریمی، چه لطف بسیاری بگو به جای حسن، قـبـله وفـاداری رسیده وقـت تـلافـی آن همه ایـثـار خدا به شاه نجف داد عجب علمداری فرای روزی آن بندهای که ذکر لبش حسن حسن شده در شادی و گرفتاری بدان که ختمِ به خیر است آخر، عاقبتت اگر میان دلت، حُـبِّ مجـتـبی داری شبیه فاطمه دارد هوای دشمن و دوست همیشه چشمۀ الطاف او بُوَد جاری رسیده بر همگان بخشش و عنایت او سه بار خرج خدا شد تمام ثروت او پیمبران همه هـستند بیقـرار حسن فراتر است ز ادراک اعـتبار حسن حساب دشمن او با حسین و عباس است جهنمی است کسی که نبود یار حسن شبیه کعبه شده قـبله گـاه این عـالـم دلی که هست همیشه در اختیار حسن میان عرش، ملقب شده به مرغ بهشت کبوتری که نشسته است در جوار حسن خدا کند که فدای سرش شوم روزی خـدا کند که بیاید سرم به کار حسن نـوشـتـهانـد مرا بـنـدۀ مـرام حـسـن غـلام هـمت آنـم که شد غـلام حسن دوباره در دل من زنده گشته یاد بقیع چه گریهها که در آورده بیاراده بقیع شب ولادت آقا کسی کنارش نیست دوبـاره گـشت بلند، آه از نهاد بقـیع گذشت عمر من و چار امام بیحرمند همه غمم شده در هر امامزاده بقیع میان صحن عتیق رضا زدم فـریاد امام غائب عـالم! برس به داد بقـیع به گل نشستن آل سعود دیدنی است زمــان آمــدن قــبـلـۀ مــراد بـقــیـع بـقـیـع میزنـد از دل صدا، بـیا آقـا قـسـم به بـیکـسی مجـتـبی، بـیـا آقا
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
عید است و یا نیمۀ ماه رمضان است؟ از هر دو بگویم که هم این است و هم آن است ریزد دُر مدح حـسن از درج دهـانها یا نام دلانگـیـز حَسن نقـل دهان است در خال و خطش هر چه بخوانید و ببینید از بـوسۀ پـیـغـمبـر اسـلام نشـان است من خارم و اوصاف گل از خار نیارید این ماه رسول است که از ماه صیامش پیوسته درود و صلوات است و سلامش من خارم و اوصاف گل از خار نیارید ایـن آیـنـۀ حُـسـن خـداونـد تـعـالاسـت این پرتو حُسن ازل از صبح تجلّاست هر نکته که او گفت خدا گفت خدا گفت هر امر که او خواست خدا خواست خدا خواست من خارم و اوصاف گل از خار نیارید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
بـوی بهـشت میوزد از بین مـوی تو شهر مدینه پُر شده از عطر و بوی تو دیـوانـۀ تو هـرکـه شده سـر به راه شد مجنون شدم که سر بگذارم به کوی تو تـو اولـیـن امــام شـبــیـه پــیــمـبــری عین پیمبر است همۀ خلق و خُوی تو در کوچه مینشینی و مردم بیاختیار جـلب تو میشوند و میآیـند سـوی تو مهـمـانی خـدا، به خـدا جـای ما نـبود مهـمـان شـدیـم ما هـمـه با آبـروی تـو گـفــتـیـم بـا تـو آمــدهایـم و پــنــاه داد مـا را خــدا بـخـاطـر تـو بـود راه داد ما درد میدهـیم و دوا میدهـی به ما بیـمار میشـویم و شـفـا میدهی به ما بیـمـار مـیشـویم و گـلایـه نـمیکـنـیم خیر است هرچه درد و بلا میدهی به ما ای باغبان قلب، تو این باغ خشک را آبـاد میکـنی و صفـا مـیدهـی بـه مـا فهـمیدم از سه مرتـبه انفـاق زنـدگـیت هرچه به تو رسد همه را میدهی به ما لـقـمه نخـوردهایم ز دستـان هـیچـکس ای سفره دارِ شهر، غذا میدهی به ما؟ در خانۀ تو جای گدا صدر مجلس است پیش خودت همیشه تو جا میدهی به ما در بـاز کن که باز فـقـیـر آمـده کـریم ایـنـبـار هـم یـتـیـم و اسیـر آمده کـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
مــاسِــوی شـد سـائـلِ دستِ کــریـم هـسـتـی ما هـست از هـستِ کـریـم نـیــمــۀ مــاه خــدا حــس مـیکـنــم بـر سـر خـود گـرمـی دست کـریـم بـر جـمـالـش مــاه هـم سـجـده کُـنَـد بسکه نـورش هست برجَسته، کریم گـر درون کــوچـهای شـد ازدحــام رو به روی خـانـه بنـشـسته، کـریم سـیـل سـائـلهـا اگـر سـویش رونـد کی شود از بـیـنوا خـستـه، کـریم؟! بر درِ بیت الحـسن دیـدم که هـست حــاتــم طــائـی تـهـیـدسـتِ کــریــم فــاش گــویــم بـیــن اســمــاء خــدا ذکر من گـردیـده پیـوسته: «کـریم» خاک پای آن کسی هـستم که هست خــاک پــا و والـه و مـسـتِ کـریـم هـفـت پـشـت مـن تــمـامـاً بـودهانـد سیـنـه چـاک و عـبـد دربستِ کـریم من که بـاشـم که دم از حـیـدر زنـم بـر عـلـی گـردیـده دلـبـستـه، کـریم گـر دل ما هـست مـجـنـون حـسیـن ایـن دل مـا را گـره بـسـتـه، کـریـم آخـــرش آن یــــار مــیآیـــد ز راه بعـد از آن دارد دو گـلـدستـه کـریم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
از بس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم عـطـر بـقـیـع میوزد از بـاغ دفـتـرم شوق بهشت سهم بـقـیه، ز من مخـواه از گـنـدم مــزار شـمـا ســاده بــگـذرم مسکـین، یتـیم، اسیـر، همه زود آمـدند مثل هـمیشه در صف این خانه آخـرم نقش است بر کتیبۀ خلقـت هو الکـریم ثبت است بر جـریـدۀ عالم هـو الکـرم من خـواب دیـدهام پس از آبادی بقـیـع نـذر ضریـح تـوست الـنـگـوی مـادرم آنـقـدر حـلـقـه بر در این خـانه کوفـتم حــالا خـودم کـلـون قـدیـمـی این درم گفـتند سائلان که پس از تو کجا رویم گـفـتـی که این شـما و سـرای بـرادرم اینها دو واژهانـد که با هم غـریـبهاند بر صفحه چون دو خط موازی: حسن، حرم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
شکر خدا ز روز ازل سینه زن شدیم گـریـه کنـان داغ شـه بـیکـفـن شـدیـم تـا خـاک مـقـدم پـسـر فـاطـمـه شـدیـم بودیم سنگ سخت، عـقـیق یـمن شدیم سـبـط الـرسـول و آیـنـۀ کـردگـار بود با سائـل و یتـیـم و غـلامـان نـدار بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
شُغـلـم این است، گـدایی ز دیـار حسنم بعد، با حفـظ سِمَت نوکر یک بیکـفـنم خانۀ مـادریام خاک بقـیع است فـقـط مـدتی هست که تبعـیـد شدم از وطـنم همه جا و همه دَم تکیه کلامم حسن است ذکر تو مثل ستون است، به قصر سخنم شهر را مست کنم با نفسِ «جان حسنم» بوی گُل پر شده در صحن و سرای دهنم ذاتا از ریشه کـریم اند، گـدایـان کـریم بین آنان به خـدا هـیچ تر از هـیچ، منم مطـمئـنم که کسی بود، سـوا کرد مرا نظـر مـادرتـان است، اگر سیـنـه زنـم هر زمان سینه زن بزم عزای تو شدم گریه کرده ست به روی تن من پیرهنم به روی لوحِ دلم حک شده با خط درشت «من حسینی شدۀ دست امامـم حسنم» غصۀ بیحـرمیّ تو مرا کُـشت، حسن زیر خورشیدی و این شد سبب سوختنم کاش میشد که پس از مرگ، شوم خرج شما سایـبانی بشود روی مـزارت ... بـدنم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
خوشا بحال گدایی که ریزه خوار شماست خوشا بحال غـلامی که پیشکار شماست خوشـا بحال جـزامی که هم غـذات شده نشسته است سر سفـره و کـنار شماست قـرار شـد هـمـگـی بــنـدۀ شـمـا بـاشـیـم که بنـدگی خـدا تحـت انحـصار شماست بدون شک که حریم تو خانه وحی است و جـبرئـیل امیـن هـم سـرایـدار شماست بگـیر جان مرا هر زمان که میـخـواهی که مرگ و زندگی من در اختیار شماست خـوشـا بحـال خـودم دلـسپـردهات هـستم و بیـشـتر ز هـمه کُـشته مُـردهات هـستم شـب تـولـد تـو بـا شـبـی بـرابـر نـیـست برای سائل از این شب شبی که بهتر نیست سـریـعـتـر نـوهاش را کـنـیـزهای حـرم بـیـاوریـد که دل در دل پـیـمـبـر نـیـست کجاست آن زن بی چشم و رو نگاه کند که نـسل احـمـد مکّـی تـبار ابـتـر نیست بـدون حُـبّ تو بـنـده نـمیرسیـد به خـدا به سمت عرش به غیر از تو راه دیگر نیست شفـیع ما حسنـین اند چون که پیـش خـدا کسی عزیزتر از این دوتا بـرادر نیست نـشـستـهایـم در خـانـۀ حـسیـن و حـسـن شـدیـم مـا هـمـه دلـداۀ حـسیـن و حـسـن به جز حسن چه کسی اینقدر شبیه خداست؟ شمایل حسن از هر نظر شبـیه خـداست فـرشـتـگـان مـقـرب به یکـدگـر گـویـنـد نگاه کن چقـدر این پـسر شبـیه خـداست عــلـی و فـاطـمـه آئـیـنـه خــدا هـسـتـنـد طبیعی است حسن هم اگر شبیه خداست درست مثل هـمند این چهـارده معـصوم رخ تـمام چـهـارده نـفـر شبـیـه خـداست نه اینکه کـفـر بگـویـم شما خـدا هـستـید ولی شـما همه در آن حـدود هـا هـستـیـد هـمیـشه از هـمه دور و بـرش اذیت شد هم از غـریـبه هم از لشگـرش اذیت شد غریبهها که به جای خود، این امام غریب چـقـدر از طـرف هــمـسـرش اذیـت شد چقدر قلب و غرورش شکست در کوچه چــقـدر پـیـش روی مــادرش اذیـت شـد چـقـدر تـیـر که از پـیـکـرش درآوردنـد بــدون شـک هـمـۀ پـیـکـرش اذیـت شـد نه کربلا، نه مـدیـنه، نه شام راحت بود هـمیـشه و هـمه جا خـواهـرش اذیت شد همیـشه و هـمه جـا غـم برای زینب بود هـمه مصیـبـت عـالـم بـرای زیـنـب بود
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام
حُسن و جمال و نور خدا جلوه گر شده مـرآت حق به اهـل ولا جـلوه گر شده خورشید آسمان ز رخش شرم میکند چون چشمه سار نور سما جلوه گر شده مهتاب شب به چهرۀ خود پرده میکشد چون ماه آسمان و فضا جلوه گر شده لبخند فاطمه به علی معنیاش چه بود عـشق تـمام خـاطـرهها جـلـوه گر شده از حُـسن او سوالِ مـلائک چنـین بود یا رب چگونه و ز کجا جلـوه گر شده روح الامین به مژده و صد تهنیت رسید یا مصطفی رُخَت همه جا جلوه گر شده صحبت ز جود حاتم و یوسف ز حُسن نیست چون که تمام حُسن و سخا جلوه گر شده او را اگر چه یوسف زهرا بخواندهاند یوسف کجا چو دلبـر ما جلوه گر شده یاران، کـریم و اِبن کـریم است یار ما تنها برای جـود و عـطا جلوه گر شده صلحش برای امت احمد مبارک است چون اختری به صلح و صفا جلوه گر شده زهـرا به روی گـونۀ او بوسه میزند گـویا پیـمـبری به حـرا جـلوه گر شده تبریک خاص ما به حسین است از این جهت پایـه گـذار کـرب و بـلا جلوه گر شده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
چون عقیقی که در آغوش یمن جا دارد از ازل در دل من عشق حسن جا دارد آن قـدر عـاشـق ایـن ماهِ زبرجَد گُونَـم که به شوق رَصَدش، ترک وطن جا دارد از تماشای گُـلِ رویِ چونان یاسـمنش گر بیـابان بشـود دشت چـمن جا دارد میوزد چونکه نسیم که از طرف گیسویش رقص گلها وسط دشت و دَمَن جا دارد عطرِ پیراهن او پخش که شد در بازار هر چه ضایع بشود مُشکِ خُتن جا دارد من کـلـیمُِ الحَـسَـنم، ذات خـداوند اگـر «لَنْ تَرانی اَبَداً» گفته به من جا دارد به تمـاشـای اویـسی شدنم از عـشقـش بـنـشـیـنـنـد اگـر اهــل قَــرَن جـا دارد پیش نـوبـاوگی قـامت چون طـوبـایش تا کـمر خـم بشود سرو کهـن جا دارد از شباهت به نبی و به عـلی داشتـنش گر بگـویم همۀ عـمـر سُخـن جا دارد تا نگویم حسن الـلّهیام از فرط جنون دست بگذارم اگر روی دهن جا دارد خلق، مهمانِ کریمند به افطار و سحر سفـرهاش بهـر هـمه قـاعـدتـاً جا دارد صحبت از زهر هلاهل شد و طرز اثرش پس اگر سبز شود رنگ بدن جا دارد! آخر مجلس این شاه که خود بیحرم است روضۀ کُشتۀ بیغسل و کـفن جا دارد گفت: «لا یَوْم کَـیوْمِک» به اباعـبـدالله پس دل آشـفـتـۀ گـودال شدن جـا دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
حاتم بخـورد حـسرت این ساز دهـانم از ذکـر کـریـمی که شده ورد زبـانـم آن روز که بر داغ حسین اشک بریزم روزی ست که بر خانۀ تو درب زنانم در را به رویم باز کن از چه نگرانی؟ من نیـز چنان مـادر تو سوخـته جـانم بازار و یا کـوچه، قـسـم خـوردهام آقـا جایی که شلوغ است خودم را برسانم کودک شدم و صحـن برای تو کشیـدم ای کاش در این کودکی خـویش بـمانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امام حسن مجتبی علیهالسلام
ای کعبۀ وصال زمین خال روی تو ای اهدنا الصراط زمان تاب موی تو یکـبار گرد روی عـبا را تکـان بده یک عمرسیل رحمت حق را نشان بده بالا نـشیـن قـلـۀ احـسانی ای حـسن مغروق در عبارت رحمانی ای حسن آشفـته گـیـسویت به دل باد میدهی اینگونه دلبری به جهان یاد میدهی زیبای فاطمه همه مجـذوب هـیبـتت پیچیده بین گوش فلک صوت غیرتت با یک نگاه جنگ جمل را بهم زدی روز سـیـاه قـوم خـوارج رقـم زدی تیغـت ربـود از دل عـالـم قـرار را برقـش گرفت دامن اُشـتر سوار را ای انتهای غـزوۀ فـتحاً مبـین حسن دشمن به ضرب تیغ تو دارد یقین حسن نام تو را خدای تو خوب انتخاب کرد پس باید از به غیر حسن اجتناب کرد ما ریزه خـوار سفـرۀ آبادیات شدیم مبهوت دام و شیوۀ صیادیات شدیم سبز است با نگـاه تو بخت سیـاه ما مُهر ثواب خورده به روی گـناه ما از کوچۀ کـرامتت هر بار میرویم با کوله بار جود تو پُـربار میرویم ما را گدای دست کـریمت نوشتهاند از جـیره دارهای قدیـمت نـوشتهاند
: امتیاز
|
مناجات با خداوند و روضۀ سیدالشهدا علیه السلام
مرغ درمانـدهام و بال و پَـرم افتاده قرعۀ خون جگری بر جگرم افتاده معصیت ریـشۀ ایـمان مرا سوزانده بیسبب نیست ز شاخه ثـمرم افتاده یک نفر نیست به داد من تنها برسد؟! آنـقــدر دام گـنـه دور و برم افـتـاده دیر شد، آخرِ عمری به خودم آمدم و وسـط مـعـرکه دیـدم سـپـرم افـتـاده همۀ دار و ندار دل رسوای من است این دو تا قطره که از چشم ترم افتاده حُب زهرا من خسران زده را آدم کرد بر زبـان هـمه، حالا خـبـرم افـتـاده دلخوشم سائلم و ریزه خور پنج تنم روزیام دست خـدایـان کـرم افتاده بیسبب نیست به لب نادعلی میخوانم به سرم شور نجف، شور حرم افتاده هر شب جمعه دلم سوخت از آن روزی که سوی شش گوشۀ دلبـر نظرم افتاده تربت کرب و بلا با دل من کاری کرد بـادۀ نـاب هـم آخـر ز سـرم افـتـاده روزیام کرب و بلا نیست ولی شکرِخدا به سوی مجلس روضه گذرم افتاده مادری حال پریشان به حرم آمد و گفت: خـنجـری کـند به جـان پسرم افـتاده چقـدر چشم طمع بر زره و پیـرهنِ تشنۀ در دلِ خون غوطه ورم افتاده
: امتیاز
|
محکومیت علمیات انتحاری داعش در تهران و درس های آن
امـروز وطن معنی غـم را فهـمـیـد بـا سـایـۀ جـنـگ مـتهـم را فهـمـیـد از خـواب پـریــد کـشـور مـن، امـا مـعـنـای مـدافــع حــرم را فـهـمـیـد ************ محسن ناصحی************* هم خون شهید خاک را رنگین کرد هم غصه فضای شهر را سنگین کرد وقـتش شده تا کمی بـیاید به خودش هر کس به مدافع حـرم توهین کرد ***********محمدحسین رحیمیان************ داده به که هشدار کنون، رهبرِ ما؟! این محضِ تلنگر است ،آمد سرِ ما! با خونِ مدافعان، نه با سازش و ترس! شد سـایۀ جـنگ، دور از کـشورِ ما ************عارفۀ دهقانی************* ای کاش سیاسیون که هوشیار شوند از خواب گران خویش بـیدار شوند آنـانـکـه شـدنـد مـنـکـر دفـع خـطـر ای کـاش که لا اقـل، دیـنـدار شـونـد ************ ناصر زارعی************* نادیـده گرفـت حُـرمت و ارزش را بُـرد از سـرمـان سـایـهٔ آرامـش را تـدبـیـر و امـیـد را بـگـو بـرخـیـزد پـرداخـت کـند هـزیـنـهٔ سـازش را! ************ مرضیۀ عاطفی *************
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لـذّت تـرک گـنه را نچـشیـدم افـسوس تو مرا فـاش به هنگـام گـنه میدیـدی من تو را دیدم و انگـار ندیـدم افسوس
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
تو رب بندهپـرور، من عـبد شرمسارم این نـامۀ سیـاهـم، این چـشم اشکـبارم لطف و کرامت از تو اشک خجالت از من بگذار تا بگـریم چـیزی جز این ندارم تو در کتاب وحیَت از عفو خویش گفتی من نیز کردم اقـرار گـفـتم گـناهکـارم
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
غـفّـاری و حکـیمی و ربّـی و داوری فـوق عـروج وهم و فـراتر ز بـاوری خالیست از ثواب و پُر است از خطا وجرم پـرونـدۀ سـیـاه مـرا هر چـه بـنـگـری
: امتیاز
|
غزل مناجاتی با خداوند
عطا کردی خطا کردم، خطا کردم عطا کردی وفا کردی جفا کردم، جفا کردم وفا کردی تو بیشرمی ز من دیدی و بر رویم نیاوردی ز عبد بیحیای خود حیا کردی حیا کردی مرا هر لحظه زنجیر گناهی بود بر گردن تو خواندی و مرا از آتش دوزخ رها کردی من از تو قهـر کردم تو پیـام آشتی دادی کرم کردی دوباره این فراری را صدا کردی من بیچاره از غفلت دویدم جانب شیطان تو از رحمت مرا با دوستانت آشنا کردی تو بخشیدی گناهم را؛ خریدی اشک و آهم را تو زخمم را شفا دادی تو دردم را دوا کردی من از فرمان تو کردم تمّرد، بارمعبودا! تو حاجات مرا بر لب نیاورده روا کردی من از خود آبرو بُردم تو بر من آبرو دادی من از غفلت چهها کردم تو از رحمت چهها کردی اگر میخواستی در آتش قهرت بسوزانی چرا این روسیه را زائر کرب و بلا کردی گرفـتی در بغـل تـا قـبر ثـارالله را میثم! به سوی حق فرار از آتش قهر خدا کردی
: امتیاز
|